{{item.fa_name}}
جستوجوی دقیق برای معنی تیر اهن، تیر اه در واژهنامه ترجمیک
متاسفانه جستجوی دقیق عین این کلمه یا عبارت، نتیجهای دربرنداشت.
معنی تیر اهن، تیر اهن گذاری، نصب تیر, معنی تیر اهن، تیر اهن گذاری، نصب تیر, معنی تdc اij، تdc اij ;vاcd، jwf تdc, معنی اصطلاح تیر اهن، تیر اهن گذاری، نصب تیر, معادل تیر اهن، تیر اهن گذاری، نصب تیر, تیر اهن، تیر اهن گذاری، نصب تیر چی میشه؟, تیر اهن، تیر اهن گذاری، نصب تیر یعنی چی؟, تیر اهن، تیر اهن گذاری، نصب تیر synonym, تیر اهن، تیر اهن گذاری، نصب تیر definition,
معنی Subsidiary, ترجمه Subsidiary به فارسی, معنی ازپادراوردن، حمال مفت، خدمتکار، سیگار خرحمالی کردن، سخت کار کردن، جان کندن، خسته کردن
, ترجمه ازپادراوردن، حمال مفت، خدمتکار، سیگار خرحمالی کردن، سخت کار کردن، جان کندن، خسته کردن
به انگلیسی, معنی تفکر شده، فکر شده، سنجیده، مطالعه شده, معنی anachronism, ترجمه anachronism به فارسی,
ترجمه مقاله فارسی به انگلیسی،
ترجمه مقالات انگلیسی